فهرست مطالب
بررسی اندیشهها و آثار برجسته ژاک لکان
ژاک لکان، روانکاو برجسته فرانسوی، با رهبری جنبش «بازگشت به فروید» مسیر جدیدی را در روانکاوی گشود و بر اهمیت فهم دوباره آموزههای فروید تأکید کرد. در این متن، به زندگینامه ژاک لکان، نظریات و آثار برجسته او میپردازیم و تأثیر او بر روانکاوی معاصر را بررسی خواهیم کرد.دوران کودکی و تاثیر خانواده بر شخصیت ژاک لکان
ژاک ماری امیل لکان به تاریخ ۱۳ آوریل ۱۹۰۱ میلادی، در خانوادهای متمول و پرجمعیت متولد شد که تجارتی موفق در زمینه سرکه داشتند. پدر او از بزرگان تجارت سرکه در فرانسه و مادرش نیز از بازرگانان این عرصه بود. محیط خانوادگی لکان، اگرچه مملو از آرامش و ثبات مالی بود، ولی عمیقاً مذهبی و کاتولیکمحور اداره میشد. در این بستر، لکان و خانوادهاش به کلیسا رفتوآمد داشتند و حتی یکی از برادرانش به دلیل علاقه شدید به مذهب به صومعه فرستاده شد تا تعلیمات مذهبی را فراگیرد.تحصیلات اولیه و ورود ژاک لکان به مدرسه یسوعیان: آغاز دغدغههای فکری
با پیشنهاد عمهاش که استعداد ژاک را در زمینههای مختلف شناسایی کرده بود، او به مدرسه یسوعیان وارد شد. این دوره برای لکان آغاز شکوفایی فکری بود و او را با جهان دانش و تفکر عمیق آشنا ساخت. در سال ۱۹۲۰، لکان به انجمن سیاسی «فرانسیس» پیوست، جریانی راستگرا که برای او فضایی جهت فعالیتهای فکری و اجتماعی فراهم کرد. با اینکه موقعیتهای مهمی در این انجمن کسب کرد، به تدریج از مذهب دوری گزید و با خانوادهاش بر سر این موضوع اختلافات شدیدی پیدا کرد. در نهایت، او تصمیم به ترک خانه گرفت تا به استقلال فکری دست یابد.
از خدمت سربازی تا دانشگاه پزشکی: آغاز عشق به روانپزشکی
در سال ۱۹۲۰ ژاک لکان به خدمت سربازی فراخوانده شد، اما به علت لاغری و ضعف جسمانی از خدمت معاف گردید. این معافیت فرصتی طلایی برای او فراهم آورد تا به تحصیل بپردازد. او دانشگاه پزشکی را برگزید و در همین دوران علاقهمند به روانپزشکی شد. لاکان در این حوزه به سرعت به موفقیت دست یافت و در سال ۱۹۲۶ در بیمارستان «سنت آن» به عنوان روانپزشک مشغول به کار شد. در کنار فعالیتهای پزشکی، او به مطالعات فلسفی علاقهمند شد و در پی آن بود که میان دانش روانکاوی و فلسفه ارتباطی برقرار کند. از مکتبهای فلسفی مختلف، به ویژه از اندیشههای هایدگر، بهرهمند شد و تلاش کرد مفاهیم فلسفی را به دانش روانکاوی پیوند دهد.ژاک لکان و پیوند با هنر و ادبیات: ورود به محافل هنری و ادبی
آنچه ژاک لکان را از دیگر روانپزشکان همعصر خود متمایز میسازد، دیدگاه نوین او نسبت به هنر و ادبیات است. لکان هنر را بهعنوان ابزاری ضروری برای درک پیچیدگیهای روان انسان در نظر گرفت. او نهتنها به ادبیات احترام میگذاشت، بلکه آن را بهعنوان یکی از برجستهترین روشها برای بیان ناخودآگاه و درک عمق روان انسانی میدید. لکان بهطور ویژه به این ایده علاقهمند شد که آیا میتوان ادبیاتی خاص به نام «ادبیات روانکاوانه» را به وجود آورد و در این راستا به تحقیق در حوزه روانشناسی ادبیات پرداخت. این تحقیقات موجب شد که او نهتنها در محافل روانشناسی، بلکه در دنیای هنر و ادبیات نیز شناخته شود. او بهتدریج با بسیاری از هنرمندان و نویسندگان بزرگ همنشین شد و به یکی از چهرههای تأثیرگذار در عرصه روانتحلیلی و هنر تبدیل گشت. در این مسیر، لاکان همواره به اهمیت ادبیات بهعنوان یک زبان ویژه برای بیان تجربه انسانی تاکید میکرد و معتقد بود که هنرمندان و نویسندگان، بهویژه در آثارشان، قادر به بازتاب دادن لایههای عمیق ناخودآگاه انسان هستند. از اینرو، او به نوعی از روانکاوی فراتر رفته و آن را به عرصه فرهنگی و هنری گسترش داد که در آن روانتحلیلی و هنر به هم پیوسته و تأثیرات متقابل داشتند.دفاع از رساله دکتری و آغاز شهرت: پژوهشهای جنجالی و حمایت سورئالیستها
در سال ۱۹۳۲، ژاک لکان رساله دکترای خود را با عنوان «جنون پارانوییک در ارتباط با شخصیت پارانوییک» به پایان رساند. این اثر، که با استقبال هنرمندان و ادیبان سورئالیست مواجه شد، جایگاه ژاک لاکان را به عنوان یک روانپزشک برجسته تثبیت کرد. در سال ۱۹۳۴، او با ماری لوییس ازدواج کرد و صاحب دو فرزند به نامهای کاترین و تیبوت شد. این دوره، سرآغاز پژوهشهای نوآورانهای بود که به دنبال پیوند عمیق میان روانشناسی و فلسفه میگشت.پژوهشهای فلسفی در روانکاوی: کشف حقیقت درونی انسان
پس از این دوره، لکان پژوهشهای بحثبرانگیزی را آغاز کرد. او تاکید داشت که روانکاو باید ابتدا ماهیت انسان را بشناسد تا بتواند به روان او بپردازد. پژوهشهای جنجالی و رویکرد فلسفی ژاک لکان در روانتحلیلی، موجب مخالفتهای شدید در جامعه علمی شد. سخنرانیهای او بارها مورد سانسور قرار گرفت و از محافل علمی طرد شد. با این حال، لکان همچنان استوار به مسیر خود ادامه داد و بر این باور بود که روزی نظریاتش به تأسیس علم روانکاوی جدیدی منجر خواهد شد. در این دوران، او به ادبیات پناه برد و آثارش را با چنان نثری پرقدرت و ادبی خلق کرد که فراتر از مرزهای روانشناسی، به دنیای هنر نیز راه یافت.شهرت جهانی: اقبال از دیدگاههای ژاک لکان پس از سالها مقاومت
پس از دو دهه تلاش و مبارزه، نظریات لکان سرانجام مورد توجه جامعه علمی قرار گرفت و او به عنوان یکی از بزرگترین نظریهپردازان روانکاوی شناخته شد. او به محافل علمی و فرهنگی دعوت شد و فرصت یافت تا اندیشههایش را با جهانیان در میان بگذارد. لکان سه اصل بنیادین را در روانکاوی ارائه کرد: اولویت دادن به مبانی علمی، بازنگری و نقد تحریفهای روانکاوی و تقدم فلسفه بر روانکاوی.اصول اساسی ژاک لکان در روانکاوی: بازگشت به مبانی علمی و نقد تحریفات
از نظر لکان، علم باید پایه و اساس روانکاوی باشد و برداشتهای شخصی و شهودی نمیتوانند جایگزین دانش شوند. او بر این باور بود که بسیاری از نظریات فروید و سایر روانشناسان دچار تحریف شدهاند و این تحریفات به ضرر بشریت است. از این رو، او به نقد این تحریفها پرداخت و بر اهمیت فلسفه در شناخت ماهیت انسانی تاکید کرد. به باور ژاک لکان، روانتحلیلی بدون درک فلسفی از ماهیت انسان ناقص است و تنها با این نگرش میتوان به شناخت حقیقی از روان انسان رسید.نقش نوشتن در زندگی ژاک لکان: انتقال عمیقترین اندیشهها
برای لکان، نوشتن تنها یک ابزار بیان نبود؛ بلکه ابزاری برای رسیدن به شناختی عمیق و ماندگار بود. او معتقد بود نوشتن فرصتی است تا انسان بتواند عمیقترین اندیشهها را به طور مؤثر و ماندگار بیان کند. درس بزرگ زندگی لکان، صبر و استقامت او برای دیده شدن بود. او علیرغم موانع و مشکلات، بر این باور بود که روزی نظراتش خوانده و فهمیده خواهد شد و این صبر و تلاش او را به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان، نظریهپردازان و فلاسفه در تاریخ به ثبت رساند.
مروری بر نظریات ژاک لکان: بازگشتی به هسته انقلاب فروید
ژاک لکان، روانکاو و فیلسوف برجسته فرانسوی، بهویژه به واسطه شعار مشهور خود «بازگشت به فروید» شناخته میشود. این عبارت، اگرچه در ظاهر به بازخوانی آراء فروید اشاره دارد، اما در مفهوم دقیقتر، به درک عمیقتری از نظریات فروید از نگاه لکان پرداخته است. همانطور که اسلاوی ژیژک، فیلسوف و روانکاو مشهور، توضیح میدهد، لکان در بازگشت به فروید، تنها به بازنگری گفتههای او نمیپردازد؛ بلکه به قلب انقلاب فرویدی رجوع میکند، انقلابی که خود فروید بهطور کامل به ابعاد آن آگاه نبوده است. از این رو، لکان این بازگشت را بهعنوان فرایندی برای آشکار کردن ابعاد پنهانتر و عمیقتر نظریات فروید میبیند. لکان در سال ۱۹۳۴ به عضویت جامعه روانکاوی پاریس (SPP) درآمد و از آن زمان فعالیتهای علمی خود را در زمینه روانتحلیلی آغاز کرد. با این حال، در دوران اشغال پاریس توسط نازیها، او از هرگونه فعالیت رسمی خودداری کرد. در سال ۱۹۵۳، لکان از جامعه روانکاوی پاریس جدا شد و از آن زمان تا پایان عمرش، با برگزاری سمینارهای هفتگی، به بنیانگذاری و گسترش اصول روانتحلیلی خود پرداخت. از دهه ۱۹۵۰ به بعد، سمینارهای او با حضور افراد برجستهای چون آلکساندر کویره، کلود لوی استروس، موریس مرلو پونتی و مارسل گریال مواجه شد که نشاندهنده رشد و گسترش تأثیرات نظریات لکان در دنیای فکری و فلسفی بود. در تحلیل روند شکلگیری نظریه لکان، پژوهشگران سه مرحله اصلی را برای توسعه تفکر او شناسایی کردهاند. نخستین مرحله به «ساحت خیالی» مربوط میشود که در دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ بهویژه بر تحلیل مرحله آینهای و پرخاشگری تمرکز داشت. در دهه ۱۹۵۰ و نیمه اول دهه ۱۹۶۰، لکان بر «ساحت نمادین» تأکید کرد و در نهایت در اواخر دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، به مفهومی به نام «ساحت واقعی» پرداخت. این سه مرحله نشاندهنده تحول مستمر در تفکر لکان و گسترش ابعاد نظریهاش در روانتحلیلی است. آثار لکان در سه دسته اصلی قرار میگیرند:- سمینارهای او که بخشی از آنها منتشر شد و بخشی دیگر بهصورت نسخههای غیررسمی دست به دست میچرخید؛
- نوشتارهای روانکاوانه که در مجلات تخصصی روانکاوی منتشر میشدند؛
- مقالات ادبی و فلسفی که در مجله «Critique» منتشر میشدند.
علل ناشناخته ماندن ژاک لکان
ژاک لکان، به عنوان یکی از مهمترین و جنجالیترین شخصیتها در تاریخ روانتحلیلی، به دلایل زیر همچنان برای بسیاری از افراد ناشناخته باقی مانده است:- اولین دلیل ناشناخته ماندن ژاک لکان، زبان پیچیده و مرموز اوست. لکان آگاهانه از اصطلاحات تخصصی، جناس و کنایه استفاده میکرد و مفاهیم روانتحلیلی را با مدلهای ریاضی و هندسی پیچیده توضیح میداد. این رویکرد نهتنها فهم آثارش را دشوار میکرد، بلکه بسیاری از علاقهمندان به روانتحلیلی را نیز دچار سردرگمی مینمود.
- دلیل دوم ناشناخته ماندن لکان، ترجیح او برای تدریس شفاهی و سمینارهای تعاملی به جای نوشتار ساده و واضح بود. برخلاف فروید که به زبان نوشتاری منسجم اهمیت میداد، لکان نوشتههای خود را یادداشتهایی غیررسمی میدید و معتقد بود که بحثهای زنده بهترین راه برای انتقال افکارش است. این رویکرد غیرمتعارف فهم نظریاتش را برای بسیاری دشوار ساخت.
برخی آثار برجسته ژاک لکان
- زمان منطقی و اثبات مسلم پیش بینی : سفسطه جدید
- مرحله آیینهاى؛ به عنوان شکلدهنده کارکرد من
- مداخله انتقال
- کارکرد و زمینه زبان و سخن در روانکاوی
- سمینار، کتاب اول. مقالات فروید درباره تکنیک
- سمینار، کتاب دوم. خود در نظریه فروید و تکنیک های روانکاوی
- سمیناری در مورد Purloined Lette
- سمینار، کتاب سوم. روانپریشی
- عاملیت نامه در ناخودآگاه یا عقل از زمان فروید
- میل و هوس و تفسیر آن در هملت
- سمینار، کتاب چهارم. اخلاق روانکاوی
- نامه به د.و وینیکوت
- کانت با ساد
- سمیناری در مورد معرفی نام های پدر
- سمینار پنجم، چهار مفهوم اساسی روانکاوی
- علم و حقیقت
- نوشته ها : منتخب
- پاسخ به دانشجویان فلسفه در مورد موضوع روانکاوی
- ساختار به عنوان ترکیبی از شرایط لازم مغایرت در هر شی
- سمینار ششم، جنبه های دیگر روانکاوی
- بالبداهه در وینسنز
- سمینار هفتم دعوت دوباره : درباره جنس مؤنث، محدودیتهای عشق و دانش
- خدا و تمتع زنان
- تلویزیون
- نامه انحلال
- رابطه جنسی وجود ندارد
- فروید مرا مینگرد
- اشتیاق آدمی اشتیاق دیگری است