اختلال شخصیت مرزی

اختلال شخصیت مرزی

اختلال شخصیت مرزی

از بین تمام اختلالات شخصیت، اختلال شخصیت مرزی (BPD) بیش از همه مورد توجه درمانگران بوده است. به ویژه برای اینکه بسیاری از درمانگران معتقدند این اختلال غیرقابل درمان بوده و با وجود شواهدی که این اعتقاد را نقض میکنند، همچنان بر باور خود اصرار می‌ورزند. در این مقاله تاو   اختلال شخصیت مرزی رو تعریف کنیم و جدیدترین تحقیقات علمی مربوط به رواندرمانگری این اختلال رو بررسی می‌کنیم.

توصیف اختلال شخصیت مرزی

افراد مبتلا به این اختلال شخصیت با الگویی مداوم و پیوسته از روابط، واکنش‌های هیجانی، هویت و تکانش‌گریهای ناپایدار و بی‌ثبات شناخته می‌شوند. این افراد به هر کاری دست می‌زنند  تا از تنهایی و رهاشدگی، چه حقیقی و خیالی، درامان بمانند. روابط بین‌فردی آن‌ها آتشین، بی‌ثبات و در نوسان بین آرمانگرایی بیش از حد و بی‌ارزش سازی افراطی است. افراد دارای اختلال شخصیت مرزی همیشه درگیر مسایل هویتی و یک حس ناپایدار نسبت به خود هستند. در مدل جایگزین اختلالات شخصیت (AMPD)  این افراد را با توصیف ناپایداری خودپنداره، تلاش ناموفق برای رسیدن به هدف، برقراری روابط بین‌فردی بی‌ثبات و پیامدهای ناشی از تکانشگری، تعارض و ستیزه جویی و خطرپذیری ذکر شده است.

دنبال تراپیست میگردی؟

ما کمکت می‌کنیم که با توجه به نیازت، متخصصی که دنبالشی رو پیدا کنی. فقط کافیه فرم زیر رو پر کنی!

 

مفهوم‌سازی موردی با رویکرد تحلیلی​

کرنبرگ (1975) با استناد به مرحله نزدیکی در تفرد-جدایی نظریه رشدی ماهلر، آن را به عنوان نقطه تثبیت در اختلال مرزی می‌شناسد. در این مرحله کودکان هنوز به ثبات شی و ابژه نرسیده و در نتیجه نمی‌توانند جنبه‌های خوب و بد خود یا مادر را با هم ترکیب کنند. همچنین قادر به جدایی از مادر نیستند، چرا که هنوز مجبور به درونی‌سازی یک کارکرد کلی، درونی‌شده و آرامش‌بخش از او هستند که در غیاب مادر آن‌ها را محافظت و نگهداری می‌کند. کرنبرگ به آشفتگی و اختلال در دسترسی هیجانی به مادر در مرحله نزدیکی اشاره می‌کند که به سرشت خشمگین مفرط در کودک، مشکلات مادر در پرورش کودک، یا هر دو نسبت داده می‌شود.

کسانی که اختلال شخصیت مرزی دارند علاوه بر نارسایی یاد شده، هرگز نتوانسته‌اند جنبه‌های مثبت و منفی خودپنداره‌ی خویش یا برداشت از دیگران را یکپارچه کنند. علت این امر در رفتار سرپرستان آن‌ها در دوران کودکی آنان است که هرگاه کودک وابسته به آنان و تسلیم آنان باشد او را با پاداش مواجه می‌سازند اما تلاش‌های کودک را برای استقلال و جداشدن از سرپرست با خصومت و طرد روبرو می‌کنند. به این ترتیب است که شخصیت‌های مرزی خودشان و دیگران را به صورت «یکپارچه خوب» یا «سراسر بد» می‌بینند و بین این دو در تردید می‌مانند. این فرایند را «دوپارگی» نامیده‌اند. تغییرپذیری و نوسان هیجان‌ها و نگرش به روابط‌شان برخاسته از همین دوپارگی است. پژوهش‌های دیگری دربارهٔ مردمانِ گرفتار این اختلال نشان از پیشینه بهره‌کشی جسمانی و جنسی از آنان در کودکی دارد (پری؛ ۱۹۹۳). این قبیل بهره‌کشی منجر به اختلال‌هایی در تشکیل خودانگاره شخص شده و همین اختلال‌ها به زعم غالب نظریه پردازان، هسته مرکزی در اختلال شخصیت مرزی را می‌سازد. علاوه بر این، وقتی والدین یا سرپرستان کودک، گاهی بهره‌کش و گاهی پر از محبت و عطوفت باشند این نوسان، خود می‌تواند موجب بی‌اعتمادی عمیق کودک به دیگران و گرایش به یکپارچه خوب یا سراسر بد دانستن دیگران گردد.

درمان اختلال شخصیت مرزی

کلارکین، یوامنس و کرنبرگ (2015) در روش درمانی خود با نام روان‌درمانی معطوف به انتقال (TFP) بر روابط ابژه این افراد کار می‌کنند. آن‌ها می‌گویند که برخی از نشانگان اختلال شخصیت مرزی نتیجه فقدان یکپارچگی هویت و انسجام بین تجربه و درک فرد نسبت به خود و دیگران است. افراد دارای اختلال شخصیت مرزی بر مکانیسم‌های دفاعی مخدوش و منحرف کننده واقعیت، مانند جابه‌جایی و دوپاره‌سازی تکیه دارند.

منبع: دستنامه تشخیص و درمان اختلالات شخصیت در DSM-5، لن اسپری، مترجمان: حمیدرضا نوری، دکتر پویا حاذق

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

رزرو تایم مشاوره